همه آنچه را که می دانی بر زبان میاور که همین در نادانی تو بس باشد . [امام علی علیه السلام]
محرم
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» ادامه مطلب قبل

و سپاهیان ابن زیاد شبانه به قصد جان مسلم به خانه طوعه یورش بردند. حضرت مسلم یک تنه در برابر انبوهی از سپاهیان ابن ‏زیاد ایستاده بود و دلیرانه مقاومت و جنگ می ‏کرد. هر هجومی را با شمشیر دفع می‏کرد و هر مهاجمی را ضربتی کاری میزد. مسلم، تصمیم داشت که تا آخرین قطره خون و تا واپسین دم و تا شهادت بجنگد، اما اطرافش را گرفتند و در یک حلقه محاصره از پشت‏ سر، نیزه ‏ای بر او زده و او را به زمین افکندند و بدین گونه، اسیرش کردند. طبق برخی از نقلها سر راهش گودالی کندند و مسلم در آن افتاد و اسیر شد. مسلم را گرفتند؛ آزاده ‏ای که در اندیشه نجات آن اسیران بود، خود، در دست آنان گرفتار شد. او را به سوی دارالاماره بردند و ورقی دیگر از حماسه در پیش دیدگان تاریخ، نمودار شد.

حضرت مسلم بن عقیل با خرسندی از تقرب به مقام والای شهادت خود، دشمنان را ندا داد:

من، امروز، از خم خون، می ‏چشم شهد شهادت را ولی خرسند و خشنودم که مرگم جز به راه حق و قرآن نیست. از این مردن سرافرازم که پیش باطل و بیداد نیاوردم فرود، این سر نکردم سجده بر دینار، نسودم لحظه‏ ای پیشانی ‏ام بر زر، کنون در چنگ این دشمن، شرافتمند می ‏میرم که من، مردانه جنگیدم و بر مرگ دلیران و جوانمردان نمی ‏بایست گرییدن.

ولی ناگاه مسلم را گریه فرا گرفت، و گفت: «انا لله وانا الیه راجعون‏» یکی از سران سپاه ابن‏ زیاد، از روی طعنه، گفت: کسی که در پی این کارها باشد، بر این پیشامدها نباید گریه کند. مسلم گفت: «به خدا سوگند! گریه‏ ام برای خویش و به خاطر ترس از مرگ نیست، بلکه گریه من برای خانواده ‏ام و برای حسین بن علی و خانواده اوست، که به سوی شما می آیند

در زیر برق سرنیزه‏ ها، آن اسیر آزاده تشنه لب، و آن آزاده گرفتار را نگهداشته بودند. هم به سرنوشت افتخارآمیز خویش می ‏اندیشید و هم به فکر کاروانی بود که به سوی همین کوفه در حرکت ‏بود و سالار آن قافله، کسی جز اباعبدالله الحسین(ع) نبود. مسلم را به بالای دارالاماره می بردند، در حالی که نام خدا بر زبانش بود، تکبیر می‏گفت، خدا را تسبیح می‏کرد و بر پیامبر خدا و فرشتگان الهی درود می‏فرستاد و می‏گفت: خدایا! تو خود میان ما و این فریبکاران نیرنگ‏ باز که دست از یاری ما کشیدند، حکم کن!

شکوه و عظمت مسلم در آن اوج و بر فراز آن سکوی شهادت و معراج، دیدنی بود. گرچه آنان، این قهرمان اسیر و دست ‏بسته را با تحقیر و توهین برای کشتن به آن بالا برده بودند، لیکن عزت مرگ شرافتمندانه در راه حق، چیز دیگری است که دیده‏ های بصیر و دلهای آگاه، شکوهش را می ‏یابند. با ضربت‏ شمشیر، سر از بدنش جدا کردند، و... پیکر خونین این شهید آزاده و شجاع را از آن بالا به پایین انداختند و مردم نیز هلهله و سر و صدای زیادی به پا کردند.

پس از شهادت مسلم، به سراغ «هانی‏» رفتند و با دو ضربت، سر این انسان والا و حامی بزرگ مسلم را از بدن جدا کردند. درحالیکه این چنین با خدای خود میگفت: «بازگشت‏ به سوی خداست. خدایا مرا به سوی رحمت و رضوان خویش ببر

آن فرومایگان، بدن هانی را هم به طنابی بستند و در کوچه ‏ها و گذرها بر خاک کشیدند. خبر این بیحرمتی به مذحجیان رسید. اسب سوارانشان حمله کردند و پس از درگیری با نیروهای ابن‏ زیاد بدن هانی و مسلم را گرفتند و غسل دادند و بر آنها نماز خواندند و دفن کردند، در حالی که جسد مسلم، بی ‏سر بود. آن روز، تنی چند از سرداران اسلام هم دستگیر شده و به شهادت رسیدند و اجساد مطهرشان در کنار آن دو قهرمان رشید به خاک سپرده شد و در روز نهم ذیحجه، کربلای کوچکی در کوفه بر پا شد و یادشان به جاودانگی پیوست.

در پی این شهادتها که وضع کوفه این گونه بحرانی و اوضاع نامساعد بود، کاروان امام حسین(ع) هم که از مکه به سوی کوفه حرکت کرده بود به سوی این شهر می‏آمد.

حسین ‏بن علی(ع) در یکی از منازل میان راه، خبر شهادت این سه یار وفادار خویش را شنید. شهادت مسلم‏ بن عقیل، هانی‏ بن عروه و عبدالله یقطر، امام را ناراحت کرد و امام فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون‏» و اشک در چشمانش حلقه زد. چندین بار، برای مسلم و هانی از خداوند رحمت طلبید و گفت: «خدایا برای ما و پیروانمان منزلتی والا قرار بده و ما را در قرارگاه رحمت ‏خویش جمع گردان، که تو بر هر چیز، توانایی!» آن گاه نامه‏ ای را که محتوایش گزارش شهادت آنان و دگرگونی اوضاع کوفه بود بیرون آورد و برای همراهان خود، خواند و گفت: هر کس از شما می‏خواهد برگردد، برگردد، از جانب ما بر عهده او پیمان و عهدی نیست...

آرامگاه حضرت مسلم، این شخصیت والا مقام در بیرون باروی مسجد کوفه و در سمت جنوب شرقی آن قراردارد که به وسیله راهرو کوتاهی از مسجد می‏توان به درون صحن آن قدم نهاد. حرم حضرت مسلم علیه السلام فضای وسیعی در شرق مسجد کوفه را در بر گرفته و از گنبد طلایی بزرگ و چندین رواق و شبستان و ایوان تشکیل شده است و در برابر حرم حضرت مسلم و در سمت‏ شمالی‏ صحن او آرامگاه هانی بن عروه قرار دارد.

سلام خدا و فرشتگان و پاکان بر روح بلند حضرت «مسلم بن عقیل‏» و هانی بن عروه باد، که شرط وفا و جوانمردی را ادا نمودند و جان خویش را فدای رهبر و مولایشان سیدالشهدا «ع‏» کردند. و درود بر همه ادامه دهندگان راهشان، که راه «حق‏» و «آزادی‏» است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » وحید اطهری پور ( چهارشنبه 87/10/11 :: ساعت 1:45 عصر )

»» ادامه مطلب قبل

هانی ‏بن عروه

از بزرگان کوفه و چهره‏ های معروف و پر نفوذ شیعه در این شهر بود که هواداران و نیروهای مسلح و سواره‏ای که تعدادشان به هزاران نفر می ‏رسید در اختیار داشت. هانی، در آن هنگام حدود نود سال داشت و افتخار حضور پیامبر را هم درک کرده بود و در زمان امیرالمؤمنین(ع) هم درجنگهای جمل و صفین و نهروان ملازم رکاب آن حضرت بود و از اخلاصی والا و وفایی شایسته در حق اهل‏ بیت پیامبر برخوردار بود.
 
اینک، بار دیگر موقعیتی پیش آمده بود که هانی، صداقت و ایمان و تعهد خویش را نسبت‏ به حق نشان دهد و در این شرایط خطرناک و اوضاع بحرانی، پذیرای «مسلم‏» گردد که در راس نیروهای شیعی است و تحت تعقیب از سوی حاکم کوفه.

نهضت مسلم و هوادارانش، صورت مخفی تری گرفت و ارتباط ها پنهان تر انجام می‏شد. با تغییر شرایط، کوفه به کانون خطری برای انقلابی های شیعه تبدیل شده بود که با کمترین غفلتی ممکن بود خطرات بزرگی پیش بیاید. سیاست کلی «ابن ‏زیاد» نابودی مسلم و شکست این نهضت‏ بود و برای این کار، دو نقشه کلی را در دست اجرا داشت:

1 - جستجو و تعقیب مسلم و طرفدارانش. 2 - خریدن سران شهر و چهره‏ های با نفوذ.

برای پی ‏بردن به مخفیگاه مسلم و اطلاع از قرارها و برنامه ‏ها و شناختن عوامل مؤثر در نهضت مسلم، راهی که از سوی ابن ‏زیاد پیش گرفته شد، استفاده از یک عامل نفوذی بود که با جاسوسی، اخبار نهضت مسلم را به حکومت ‏برساند. این عامل نفوذی ابن‏ زیاد کسی جز «معقل‏» نبود. معقل که از سرسپردگان‏ حکومت ‏بود، با دریافت‏ سه‏ هزار درهم، مأموریت‏ یافت که به عنوان یک هوادار مسلم و طرفدار نهضت‏ با طرفداران مسلم تماس بگیرد و به عنوان یک انقلابی، که می ‏خواهد این پولها را برای صرف در راه ‏انقلاب و تهیه سلاح و امکانات مبارزه به مسلم تحویل دهد، کم‏ کم به پیش مسلم راه یافته و از خانه او و تشکیلات و افراد مؤثر، گزارش تهیه کرده و به ابن ‏زیاد خبر دهد.

به این صورت، کم ‏کم این جاسوس ابن‏ زیاد، به خانه هانی هم که پناهگاه مسلم‏ بن عقیل بود راه پیدا کرد و با مسلم ملاقات نمود و پولها را به او تحویل داد و بتدریج‏ خود را یکی از طرفداران نهضت، جا زد. صبحها زودتر از همه می ‏آمد و دیرتر از همه می‏رفت و اخبار درونی نهضت را به عبیدالله زیاد، گزارش می ‏داد.

با پی بردن به مخفیگاه مسلم و مرکزیت نهضت و افراد مؤثر در جریان مبارزه، ابن زیاد، بیشتر احساس خطر کرد و تصمیم گرفت که هر چه زودتر دست ‏به کار شود و انقلاب را قبل از آن که به مرحله غیر قابل کنترلی برسد، درهم شکسته و سران نهضت و مقاومت انقلابی ها را درهم شکند. این بود که نقشه حمله گسترده به نهضت و پیشگامان آن و چهره‏ های سرشناس تشکیلات مسلم کشیده شد و اولین گام، دستگیری «هانی‏» بود.

نقش «هانی‏» در نهضت، بسیار بود؛ از این رو والی کوفه به فکر دستگیری هانی افتاد تا از این طریق به مسلم هم دسترسی پیدا کند، زیرا می‏دانست تا وقتی که هانی، در محل خود مستقر باشد، بازداشت مسلم‏ بن عقیل عملی نیست و نیروهای زیادی که در اختیار و در فرمان هانی هستند، مقاومت و دفاع خواهند کرد. پس باید با نقشه‏ ای پای هانی را به «دارالاماره‏» بکشد و او را در همان جا زندانی کند تا بین او و مسلم جدایی بیفتد.

هانی به بهانه مریضی پیش «عبیدالله زیاد» نمی ‏رفت، تا این که ابن‏ زیاد، چند نفر را در پی او فرستاد و با این بهانه که والی کوفه می ‏خواهد تو را ببیند، او را به دارالاماره بردند.

ابن ‏زیاد، با جوش و خروش، برای مردم، سخنانی تهدیدآمیز، همراه با تطمیع، بیان میکرد. قساوت و خشونت از گفتارش می ‏بارید. بیشترین تهدید، نسبت ‏به کسانی بود که به مسلم پناه دهند و مژده جایزه به کسی داد که مسلم را  یا خبری از او را نزد او بیاورد. مسلم نایب و نماینده حسین بود. نسخه ‏ای برابر با اصل. تصمیم گرفته بود کربلایی در کوفه بر پا سازد، و حماسه ‏ای به یاد ماندنی و درسی عظیم از قدرت رزمی و روحی یک «مؤمن‏» در تاریخ، بر جای بگذارد. و اینچنین کوفه که به خاطر نهضت ‏برای مسلم «وطن‏» شده بود، اینک به غربت تبدیلشده است. مسلم بی یاوری چون هانی

و مسلم، غریبی در وطن! مسلم برای یافتن خانه‏ ای که شب را به روز آورد و در پناه آن، مصون بماند، در کوچه‏ ها غریبانه می گشت و نمی‏دانست‏ به کجا میرود.

و اما در کوفه، همه درها بروی مسلم بسته بود و هر کس، سودای سلامت و آسایش خویش را در سر داشت. تا اینکه پس از چند روز آوارگی در محله «بنی ‏بجیله‏» زنی به نام «طوعه‏» به مسلم پناه داد. پسر طوعه، بر خلاف مادرش از هواداران «ابن ‏زیاد» بود. شب که به خانه آمد، از حرکات و رفتار مادر، متوجه اوضاع غیرعادی شد. با کنجکاوی فراوان بالأخره فهمید که مهمان خانه‏ شان کسی جز مسلم ‏بن عقیل نیست. بسیار خوشحال شد، که اگر به والی شهر خبر دهد، جایزه خواهد گرفت. گرچه به مادرش قول داد و تعهد سپرد که به کسی نگوید.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » وحید اطهری پور ( چهارشنبه 87/10/11 :: ساعت 1:45 عصر )

»» محرم آمد

 ای ماه خون، بار دیگر از راه رسیدی و با نسیم گرم کربلایی، قصه آلاله های سرخ را به گوش جان می رسانی. دوباره سکوت تاریخ را در هم می شکنی و بغض ناله را از تنگنای حنجره ها آزاد می کنی. بار دیگر از راه میرسی و برف سکوت را با آفتاب عشقی که بر آسمان سینه داری، آب می نمایی و آن را به اقیانوس خروشان فریاد می رسانی! ای ماه خدا! قدومت گرامی.

هُرم سوزان کویر، بر خستگی کاروانیان نیشتر می زند و بدن های خسته آن ها را می آزارد. خورشید غروب دوم محرم، آرام خود را در تنگنای افق جای می دهد. کاروان بر سینه تفتیده بیابان توقف می کند. صدایی می پرسد: این جا کجاست؟ پاسخ می آید: این جا کربلاست! آری، حسین (ع) به کربلا می رسد و دل کویر را در تب و تاب می اندازد. آسمان نیز، چهره در هم کشیده است. زمین بغض خود را فرو می خورد. فرات بی صدا اشک می ریزد و خارها خود را به دست نسیم گرم سرنوشت داده اند.

اکنون آغاز سال 1430 هجری قمری است ، سال قمری با هجرت پر برکت رسول اکرم (ص) معنا یافت و مبدأ تاریخ اسلام شد. اگر پیامبر (ص) در مکه می ماند چیزی از اسلام باقی نمی ماند، ولی سال قمری که با هجرت پیامبر مکرم اسلام متبرک شده بود، در سال 61 پس از هجرت به خون عزیزان و خاندان رسول اکرم (ص) رنگ شد و از آن پس سال قمری برای مسلمان راستین جز با اندوهی جانکاه آغاز نگشته است؛ تا کی باشد که خونخواه خون "ثارالله" بپا خیزد و جهانی را به عدل بیاراید.

یا ابا عبدالله الحسین علیه السلام

 علت نامگذاری این ماه و حرمت ویژه آن در میان مسلمانان

تاسیس تاریخ برای مسلمانان در زمان خلافت خلیفه دوم مسلمین و با مشورت علی (ع) در سال شانزدهم هجری صورت گرفته است. مبدا تاریخ را هجرت پیامبر و ماه نخست آن را محرم، سالی که هجرت روی داده بود گرفتند .... علت نامگذاری این ماه آن بود که در ایام جاهلیت، جنگ در این ماه را حرام می دانستند.

ـ در دوم ماه محرم الحرام سال 61 هجری کاروان حضرت امام حسین (ع) وارد کربلا شد و سپاهیان دشمن که هر روز بر تعدادشان افزوده می شد در روزهای تاسوعا و عاشورا که روز نهم و دهم محرم می باشد او و یارانش را به شهادت رساندند. پیشوای هشتم شیعیان امام رضا (ع) در خصوص این ماه فرمود: در جاهلیت، حرمت این ماه نگاه داشته می شد و در آن  نمی جنگیدند ولی در این ماه، خونهای ما را ریختند و حرمت ما را شکستند و فرزندان و زنان ما را اسیر کردند و خیمه ها را آتش زدند و غارت کردند و حرمت پیامبر را دربارة ذریه اش رعایت نکردند. .... آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی در «مراقبات» نوشته است:«کودکانم را می دیدم که در دهة نخست ماه محرم غذا نمی خوردند و به نان خالی اکتفا می کردند کسی هم به آنان نگفته بود ماه محرم شروع شده است گمان می کنم عشقی درونی آنان را برمی انگیخت.» به همین دلیل ماه محرم با حادثه عاشورا عجین شده است و فرا رسیدن آن دلها را پر از غم می سازد و پیروان و شیفتگان امام حسین (ع) از اول محرم، محافل و مجالسی را سیاهپوش کرده، به یاد آن امام شهید به عزاداری می پردازند....

شیعیان در بزرگداشت شهدای کربلا، هر روز از دهه اول ماه محرم را مختص به یکی از بزرگان این نهضت جاویدان می دانند.


  روز اول محرم : مسلم ابن عقیل علیه السلام

روز دوم محرم : ورود کاروان به کربلا ( ورودیه )

روز سوم محرم : حضرت رقیه علیها السلام

روز چهارم محرم : حضرت حر و اصحاب علیهم السلام - طفلان زینب علیهما السلام

روز پنجم محرم : اصحاب  و عبدالله ابن الحسن علیهم السلام

روز ششم محرم : حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام

روز هفتم محرم : روضه عطش و علی اصغر علیه السلام

روز هشتم محرم : حضرت علی اکبر علیه السلام

روز نهم محرم : روز تاسوعا - حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام

روز دهم محرم : روز عاشورا - حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام - حضرت زینب علیها السلام و شام غریبان

روز یازدهم محرم : حرکت کاروان از کربلا

روز دوازدهم محرم : ورود کاروان به کوفه



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » وحید اطهری پور ( سه شنبه 87/10/10 :: ساعت 12:1 عصر )

<   <<   6      
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

زینب (س)
ادامه مطلب قبل
حضور زنان در عاشورا
بعد از شهادت
مبارزه حضرت ابی عبدالله الحسین (ع) و شهادت آن مظلوم
ادامه مطلب قبل
در بیان وقایع صبح عاشورا و خطبه حضرت
شهادت حضرت اباالفضل العباس (ع)
شهادت جناب ابوالحسن علی بن الحسین الاکبر سلام الله علیه
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 8
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 11499
» درباره من

محرم
مدیر وبلاگ : مدیر وبلاگ[29]
نویسندگان وبلاگ :
وحید اطهری پور[27]

آنان که در عزای حسین نشسته اند کفران نعمت است بهشت آرزو کنند

» آرشیو مطالب
دی ماه 1387

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


» طراح قالب