سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] حکمت را هر جا باشد فراگیر که حکمت گاه در سینه منافق بود پس در سینه‏اش بجنبد تا برون شود و با همسانهاى خود در سینه مؤمن بیارمد . [نهج البلاغه]
محرم
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» سه عامل مقدس در نهضت امام حسین (ع)

سه عامل مقدس در نهضت امام حسین (ع) که نظیر آنها در دنیا وجود ندارد و نخواهد داشت

 

نهضت اباعبدالله الحسین (ع) شخصی و فردی نبود، بلکه کلی و انسانی بود، به خاطر حقیقت، عدالت و مساوات صورت گرفت و نهضتی که به خاطر حق و عدالت باشد همه افراد بشر آنرا دوست دارند و به آن ارج می نهند. همانطوری که پیامبر (ص) برای امام حسین(ع) ارج و قرب و عشق خاصی قائل بودند و بارها جملاتی مانند حسین منی و انا من حسین را در جمع می فرمودند.


    2ـ قیام امام با یک بینش و بصیرت قوی توأم بود که زمانها باید می گذشت تا مردم متوجه ش
وند. فرض کنید مردم اجتماعی که در جهل و غفلت بودند ، یک بصیر پیدا می شود و مصائب، درد و مشکل این مردم را بهتر از خودشان می شناسد مانند مرحوم سید جمال الدین اسد آبادی، او در سال یک هزار و سیصد و ده قمری رحلت نمود. وی چهارده سال قبل از قیام مشروطیت قیام کرد و یک نهضت اسلامی در دولتهای اسلامی بپا کرد در آن تاریخ این مرد بزرگ خوانده می شود. دیده می شود یک فردی واقعا غریب بوده و درد ملتهای مسلمان را احساس می کرده حتی خود ملت خودش (ایران) هم به او دهان کجی می کردند، او را مورد تمسخر قرار می دادند و او را مورد حمایت قرار نمی دادند. اگر نامه های ایشان را که برای آیت ا میرزای شیرازی و نوشته است بخوانیم عظمت او را بیشتر درک خواهیم کرد. الآن کشورهاس اسلامس به او افتخار می کنند حتی در مورد ملیت و جای تولدش بین بعضی دول اختلاف است و او را از آن خود می دانند؛ ایران و افغان او را از خود می دانند، ترکها می گویند چون در کشور ما فوت نموده از آن ماست، مصریها افتخار می کنند که سید جمال به کشور ما آمد و قدر و منزلت او را می دانستم و علمایی مانند شیخ محمد عبده به او گرایش یافتند ولی متاسفانه در زمان خودش طرد شده و حتی از کشور خودش ایران با چه وضع نکبت باری تبعید شد و مانند جد بزرگوارش امام سجاد (ع) پاهایش را به شکم قاطر بستند و در هوای سرد زمستان از طریق کرمانشاه از مرز خارجش کردند، یکنفر از مردم ایران هم از سید جمال دفاع نکرد. نمونه بهتر و بارزتر وجود مقدس حضرت امیرالمومنین علی (ع) است آن هم از زبان مقدس و مبارک خودشان در نهج البلاغه ، ایشان در فاصله ضربت خوردن تا شهادت یعنی در فاصله چهل و چهار یا چهل و پنج ساعت آخر زندگیشان فرموده اند(خطبه صد و چهل و هفتم): غدا ترون ایامی و یکشف لکم عن سرائری ؛ فردا مرا خواهید شناخت و اسرار من برای شما کشف خواهد شد. این مطلب با عظمت را حتی مسیحیان، مخصوصاً دانشمندان معروفشان بیان کرده اند مانند جبران خلیل جبران، میکائیل نعیمه، جرج جرداق مسیحی.
    آنها با اینکه مسیحی هستند از شیفتگان واقعی مولا می باشند. جبران خلیل جبران می گوید: من نمی دانم چه راز و سری است که افرادی پیش از زمان خودشان به دنیا آمده اند مولا علی(ع) از همان افرادی است که آن مردم جاهل قدر و منزلتش را ندانستند، علی(ع) برای زمان خودش خیلی زیاد بود و کلاً در هر زمان علی (ع) برای زمان خودش خیلی زیاد است. ببینید جبران خلیل جبران مقام م
ولا را چقدر زیاد و خوب بیان نموده است. حقیقت را بهتر است از زبان خود حضرت بشنویم سلونی قبل ان تفقدونی که خودش بحث مفصلی دارد ولی آن مرد جاهل اشعث بن قیس که دشمن قسم خورده اهل بیت عصمت و طهارت بود گفت: یا علی، در سر من چقدر تار مو وجود دارد؟ مولا می فرمایند.... فقط بدان فرزندت قاتل فرزندم در کربلا می شود.... نهضت امام مانند بسیاری از حوادث جهانی آنچنان که باید شناخته شود، هنوز شناخته نشده است الآن شاید کمی فهمیده شود که یزید چه کسی بود؟ ولی نود و نه درصد مردم آن برهه از زمان نفهم بودند وقتی متوجه شدند که امام به شهادت رسیده بود. سپس تکان خوردند و قیام توابین، مختار، قیام عبدالله بن حنظله (غسیل الملائکه ) شروع شد.


    در زمان امام حسین(ع) مثلاً می خواهند خلیفه به ظاهر مسلمین را ببینند چه خواهند دید؟ افراد مسن تر که پیامبر (ص) را دیده، زمان علی(ع) را درک کرده اند و سادگی و فروتنی آنها را دیده بودند، حالا در مرکز دنیای اسلام آن زمان یعنی شام
جوانی را می دیدند که سی و سه سال سن دارد؛ جوانی بسیار قد بلند و خوش سیما و شاعر که خیلی هم زیبا شعر می گفت ولی اشعارش در وصف می، معشوقه، سگ و میمونش بود و اگر می خواستند او را ببینند باید هفت درب را طی می کردند تا به جایگاه او برسند، دربانان وی را تفتیش می کردند و بعد شخصی را می دیدند که در یک محیط مجلل روی تخت طلا نشسته است و اطراف او ترسیم هایی را با پایه های طلا و نقره کار گذاشته اند و روی آن شعرا، اعیان و اشراف نشسته اند بالادست میهمانان یک میمون را پهلوی خلیفه می بینند که لباسهایی فاخر و طلاکوب تنش کرده اند. حال چنین شخصی می گوید من خلیفه پیامبرم و او می خواهد مجری دستورات الهی باشد، نماز جمعه هم می خواند، به جای امام جماعت هم می ایستد، مردم را هم موعظه می کند و برای همین امام حسین(ع) برای نهی از منکر قیام می کند. در آن زمان وسائل ارتباطات جمعی نبود و مردم مدینه نمی دانستند در شام چه می گذرد؟ چون رفت و آمد خیلی کم بود و افرادی هم که از مدینه به شام می رفتند از دستگاه یزید اطلاعاتی نداشتند، بعد از قضیه امام حسین (ع) مردم مدینه تعجب نمودند که عجب، امام را کشتند؟ هیئتی را به سرپرستی عبدالله بن حنظله برای تحقیق به شام می فرستند، پس از بازگشت به مردم می گوید همین قدر در یک جمله به شما بگویم که ما مدتی که آنجا بودیم، دائم می گفتیم: خدا نکند از آسمان سنگ ببارد و ما به این شکل هلاک  شویم. عبدالله بن حنظله میگفت: ما از نزد کسی می آئیم که علناً شرابخواری می کرد و کارش سگ بازی و میمون بازی بود. او زنا می کرد حتی با محارم خویش.


    سپس عبدالله بن حنظله که هشت فرزند داشت به مردم مدینه گفت: قیام کنید یا نکنید من قیام خواهم کرد ولو با این هشت فرزندم. او قیام کرد و همگی آنها به شهادت رسیدند.


    3ـ قیام حضرت ندائی بود در میان سکوت در ظلمت، در شرایطی که خفقان کاملاً حکمفرما بود، مردم قدرت حرف زدن نداشتند، سکوت مطلق و ناامیدی کامل حکمفرما بود، امام قیام نمود و سکوت را شکاند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » وحید اطهری پور ( چهارشنبه 87/10/18 :: ساعت 8:0 عصر )

»» حضرت علی اصغر (ع)

شهادت حضرت علی اصغر (ع)

پس حضرت بر در خیمه آمد و به جناب زینب سلام الله علیه فرمود کودک صغیرم را به من سپارید تا او را وداع کنم، پس آن کودک معصوم را گرفت و صورت به نزد او برد تا او را ببوسد که حرمله بن کامل اسدی لعین تیری انداخت و بر گلوی آن طفل رسید و او را شهید کرد.

پس آن کودک را به خواهر داد، زینب سلام الله علیه او را گرفت و حضرت امام حسین علیه السلام کفهای خود را زیر خون گرفت همینکه پر شد به جانب آسمان افکند و فرمود سهل است بر من هر مصیبتی که بر من نازل شود زیرا که خدا نگران است.

سبط ابن جوزی در تذکره از هشام بن محمد کلبی نقل کرده که چون حضرت امام حسین علیه السلام دید که لشکر در کشتن او اصرار دارند قرآن مجید را برداشت و آنرا از هم گشود و بر سر گذاشت و در میان لشکر ندا کرد:

بَیْنی وَ بَیْنَکُمْ کِتابُ الله وَجَدّدی مُحَمّّدٌ رَسُولُ اللهِ صَلّی الله عَلَیْه و الِهِ.

ای قوم برای چه خون مرا حلال می‌دانید آیا من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ آیا به شما نرسید قول جدم در حق من و برادرم حسن علیه السلام.

هذانِ سَیّدِا شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّهِ.

در این هنگام که با آن قوم احتجاج می‌نمود ناگاه نظرش افتاد به طفلی از اولاد خود که از شدت تشنگی می‌گریست حضرت آن کودک را بر دست گرفت و فرمود:

یا قَوْمُ اِنْ لَمْ تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذا الطّفْلَ.

ای لشکر اگر بر من رحم نمی‌کنید پس بر این طفل رحم کنید، پس مردی از ایشان تیری به جانب آن طفل افکند و او را مذبوح نمود. امام حسین علیه السلام شروع کرد به گریستن و گفت ای خدا حکم کن بین ما و بین قومی که خواندند ما را که یاری کنند بر ما پس کشتند ما را، پس ندائی از هوا آمد که بگذار او را یا حسین که از برای او مرضع یعنی دایه‌ایست در بهشت.

در کتاب احتجاج مسطور است که حضرت از اسب فرود آمد و با نیام شمشیر گودی در زمین کند و آن کودک را به خون خویش آلوده کرد پس او را دفن نمود.

طبری از حضرت ابوجعفر باقر علیه السلام روایت کرده که تیری آمد رسید بر گلوی پسری از آن حضرت که در کنار او بود پس آن حضرت مسح می‌کرد خون را بر او و می‌گفت: اَلَلّهَمَّ احْکُمْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْم دَعَوْنا لِیَنْصُرُونا فَقَتَلُونا.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » وحید اطهری پور ( یکشنبه 87/10/15 :: ساعت 1:31 عصر )

»» دو جنبه قیام عاشورا

دو جنبه قیام عاشورا

حادثه و تاریخچه کربلا دو صفحه دارد؛ یک صفحه سفید و نورانی و دیگری صفحه ای سیاه و ظلمانی، که هر دو صفحه در صحنه روزگار، بی نظیر است.
    صفحه ظلمانی از آن نظر که در آن فقط جنایت دیده می شود که شاید به جای
حادثه بهتر باشد فاجعه بنامیم. آب ندادن به انسانها را می بینیم، شلاق زدن زن و بچه اسیر و تشنه را می بینیم، سوار کردن اسیر بر شتر بی جهاز را می بینیم، ترساندن زن و بچه های یتیم و آتش زدن خیمه های آنها را می بینیم، عریان کردن سر بهترین زنان عالم را می بینیم که جانیان آن یزید بن زیاد و عمرسعد و شمر و خولی و حرمله و  …هستند.
    در دنیا جنگهای بسیاری دیده شده مانند جنگهای صلیبی
، جنگ اروپائیان در اندلس ،کشتار آمریکائیان در ویتنام و ...  ولی این طور فاجعه ای دیده نشده که اهل بیت و دوستان و بزرگان خود را اینگونه به شهادت برسانند.


    صفحه نورانی آن که مقدّس
و دارای درس اخلاقی ولی گریه آور است افتخارات امام، یارانشان و اسراء است که چگونه ایثار و فداکاری را برای بشریت به ارمغان آورده اند، این صفحه بحدی نورانی است که دستگاه بنی امیه به اشتباه خود پی برد و هر کدام تقصیر را به گردن دیگری انداخت، دیدند که پیکر بی روح حسین(ع) از زنده ایشان برای آنها مزاحم تر است.

 
    تربت مرقد امام، کعبه صاحبدلان شد بطوریکه زینب
(س) فرمود:

"کدکیدک ، واسع سعیک ، ناصب جهدک فو لله لاتمحوذکرنا، ولا تمیت و حینا":

"هر نقشه ای که داری ، بکار ببر ولی مطمئن باش تو نمی توانی برادر مرا بکشی ، برادرم زندگیش طوری دیگر است او نَمُرد بلکه زنده تر شد."

حتی خود امام در شب عاشورا می فرماید: من یارانی در جهان بهتر از یاران خود سراغ ندارم و شما را بر یاران جنگ بدر که یاران پیغمبر(ص) بودند ترجیح می دهم. اشخاص نورانی کننده این صفحه امام حسین (ع)، حضرت اباالفضل (ع)، علی اکبر(ع)، علی اصغر(ع)، حبیب بن مظاهر ، زهیر،  مسلم بنی عقیل و مسلم بن عوسجه هستند.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » وحید اطهری پور ( یکشنبه 87/10/15 :: ساعت 1:30 عصر )

»» در بیان عدد اولاد حضرت امام حسین علیه السلام

در بیان عدد اولاد حضرت امام حسین علیه السلام

 

شیخ مفید (ره) فرموده که آن حضرت را شش فرزند بود چهار تن از ایشان پسران بودند : 

1 - علی بن الحسین الاکبر ( امام سجاد (ع) ) و کنیت او ابو محمد است و نام مادرش شهربانو یا شاه زنان ـ دختر کسری یزجرد ( دختر یزدگرد پادشاه ساسانی ) ـ است .

2 - علی بن الحسین الاصغر معروف به علی اکبر که در کربلا با پدرش شهید شد (به شرحی که در سایت آمده است) و مادرش لیلی دختر ابومره بن عروه بن مسعود ثقفیه است. او براساس گفته ی شیخ مفید در ارشاد، دو سال پس از وفات جدّش علی(ع) در روز عاشورای سال 42 هـ.ق، متولد شد و اولین فرد از بنی هاشم بود که به میدان رفت، وقتی اذن میدان خواست، امام(ع) به او اذن میدان داد و نگاه نومیدانه ای به او کرد و اشکش سرازیر شد و گریست و فرمود: "خدایا! گواه باش جوانی را به میدان می فرستم که شبیه ترین مردم به پیغمبر تو، در خلقت و اخلاق، گفتار است، ما هر وقت مشتاق دیدار پیغمبرت می شدیم، به روی او نکاه می کردیم ."

3 - جعفر بن الحسین است و مادر او زنی از قبیله قضاعیه، او در حیات پدر وفات یافت و اولادی نداشت .

4 - عبدالله ( معروف به حضرت علی اصغر ) و او نیز در کربلا در کنار پدر به زخم تیری شهید گشت (که در فرازهایی از عاشورا آمده است .) مادرش رباب، ـ دختر امرء القیس ـ میباشد. امرء القیس در مدینه سه دخترش را به ازدواج امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) درآورد که داستانش مشهور است. رباب به همسری امام حسین(ع) درآمد و سکینه و عبدالله، فرزندان حسین(ع) از رباب میباشند.
 


 اما دختران :
5 ـ یکی سکینه است که مادر او رباب دختر امرء القیس است . سکینه روز پنجم ماه ربیع الاول سال117هـ.ق وفات کرد؛ وفات خواهرش فاطمه نیز همان سال است.

6 ـ  و دختر دیگر فاطمه نام داشت و مادر او ام اسحاق دختر طلحه بن عبید الله تیمیه است.

که البته در تعداد فرزندان حضرت امام حسین (ع) تا 9 تن نیز روایت شده است .
علی بن عیسی الاربلی در "کشف الغمة" گفته: اولاد حسین(ع) ده
تن بودند؛ شش پسر و چهار دختر. سه تن از پسران وی علی نام داشتهاند و محمد و عبدالله و جعفر. علی اکبر در کربلا در برابر پدر جنگید و شهید شد و علی اصغر صغیر را تیر زدند؛ همچنین گفتهاند که عبدالله نیز با پدر کشته شد. دختران او زینب و سکینه و فاطمه بودند. نسل امام حسین(ع) از علی اوسط، یعنی زین العابدین(ع) است؛(5) البته قول قوی و قریب به صحت و نظر شیخ مفید است. پس در خاتمه می‌توان گفت غیر از امام سجّاد‌(ع) و جعفر بن الحسین‌(ع) تمام فرزندان ذکور امام حسین(ع) در کربلا به شهادت رسیدند.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » وحید اطهری پور ( یکشنبه 87/10/15 :: ساعت 1:29 عصر )

»» شهادت جناب قاسم بن الحسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام

شهادت جناب قاسم بن الحسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام

ز برج خیمه برآمد چو قاسم بن حسن      سهیل سر زده گفتی مگر ز سمت یمن

ز خیمگاه به میدان کین روان گردید         رخ چو ماه تمام و قدی چو سرو چمن
گرفت تیغ عدو سوز را به کف چون هلال       نمود در بر خود پیرهن به شکل کفن
قاسم بن الحسین علیه السلام به عزم جهاد قدم به سوی معرکه نهاد، چون حضرت سیدالشهداء علیه السلام نظرش بر فرزند برادر افتاد که جان گرامی بر کف دست نهاده آهنگ میدان کرده، بی‌توانی پیش شد و دست به گردن قاسم درآورد و او را در بر کشید و هر دو تن چندان بگریستند که در روایت وارد شده حَتّی غٌشِی عَلَیْهِما، پس قاسم گریست و دست و پای عم خود را چندان بوسید تا اذن حاصل نمود، پس جناب قاسم علیه السلام به میدان آمد در حالی که اشکش به صورت جاری بود .

پس کارزار سختی نمود و به آن صغر سن و خردسالی سی و پنج تن را به درک فرستاد. حمید بن مسلم گفته که من در میان لشکر عمر سعد بودم پسری دیدم که به میدان آمده گویا صورتش پاره ماه است و پیراهن و ازاری در برداشت و نعلینی در پا داشت که بند یکی از آنها گیسخته شده بود و من فراموش نمی‌کنم که بند نعلین چپش بود، عمرو بن سعد ازدی گفت: به خدا سوگند که من بر این پسر حمله می‌کنم و او را به قتل می‌رسانم، گفتم سبحان الله این چه اراده است که نموده‌ای؟ این جماعت که دور او را احاطه کرده‌اند از برای کفایت امر او بس است دیگر ترا چه لازم است که خود را در خون او شریک کنی؟ گفت به خدا قسم که از این اندیشه برنگردم، پس اسب برانگیخت و رو برنگردانید تا آنگاه که شمشیری بر فرق آن مظلوم زد و سر او شکافت پس قاسم به صورت بر روی زمین افتاد و فریاد برداشت که یا عماه چون صدای قاسم به گوش حضرت امام حسین علیه السلام رسید تعجیل کرد مانند عقابی که از بلندی به زیر آمد صفها را شکافت و مانند شیر غضبناک حمله بر لشکر کرد تا به عمرو (لعین) قاتل جناب قاسم رسید، پس تیغی حواله آن ملعون نمود، عمرو دست خود را پیش داد حضرت دست او را از مرفق جدا کرد پس آن ملعون صیحه عظیمی زد. لشکر کوفه جنبش کردند و حمله آوردند تا مگر عمرو را از چنگ امام علیه السلام بربایند همینکه هجوم آوردند بدن او پامال سم ستوران گشت و کشته شد. پس چون گرد و غبار معرکه فرو نشست دیدند امام علیه السلام بالای سر قاسم است و آن جوان در حال جان کندنست و پای به زمین می‌ساید و عزم پرواز به اعلی علیین دارد و حضرت می‌فرماید سوگند با خدای که دشوار است بر عم تو که او را بخوانی و اجابت نتواند و اگر اجابت کند اعانت نتواند و اگر اعانت کند ترا سودی نبخشد، دور باشند از رحمت خدا جماعتی که ترا کشتند. هذا یَوْم وَاللهِ کَثُرَواتِرُهُ وَ قَلَّ ناصِرُهُ.

آنگاه قاسم را از خاک برداشت و در بر کشید و سینه او را به سینه خود چسبانید و به سوی سراپرده روان گشت در حالی که پاهای قاسم در زمین کشیده می‌شد. پس او را برد در نزد پسرش علی بن الحسین علیه السلام در میان کشتگان اهلبیت خود جای داد، آنگاه گفت بارالها تو آگاهی که این جماعت مار ا دعوت کردند که یاری ما کنند اکنون دست از نصرت ما برداشته و با دشمن ما یار شدند، ای داور دادخواه این جماعت را نابود ساز و ایشان را هلاک کن و پراکنده گردان و یکتن از ایشان را باقی مگذار، و مغفرت و آمرزش خود را هرگز شامل حال ایشان مگردان.

آنگاه فرمود ای عموزادگان من صبر نمائید ای اهلبیت من شکیبائی کنید و بدانید بعد از این روزخواری و خذلان هرگز نخواهید دید.

مخفی نماند که قصه دامادی جناب قاسم علیه السلام در کربلا و تزویج او فاطه بنت الحسین (ع) را صحت ندارد چه آنکه در کتب معتبره به نظر نرسیده و به علاوه آنکه حضرت امام حسین علیه السلام را دو دختر بوده چنانکه در کتب معتبره ذکر شده، یکی سکینه که شیخ طبرسی فرمود: سیدالشهداء علیه السلام او را تزویج عبدالله کرده بود و پیش از آنکه زفاف حاصل شود عبدالله شهید گردید. و دیگر فاطمه که زوجه حسن مثنی بوده که در کربلا حاضر بود چنانکه در احوال امام حسین علیه السلام به آن اشاره شده، و اگر استناداً به اخبار غیر معتبره گفته شود که جناب امام حسین علیه السلام را فاطمه دیگر بوده گوئیم که او فاطمه صغری است و در مدینه بوده و او را نتوان با قاسم بن حسن علیهماالسلام بست و الله تعالی العالم.

شیخ اجل محدث متتبع ماهر ثقه الاسلام آقای حاج میرزا حسین نوری نور الله مرقده در کتاب لؤلؤ و مرجان فرموده و به مقتضای تمام کتب معتمده سالفه مولفه در فن حدیث و انساب و سیر نتوان برای حضرت سیدالشهداء علیه السلام دختر قابل تزویج بی‌شوهری پیدا کرد که این قضیه قطع نظر از صحت و قسم آن به حسب نقل و قوعش ممکن باشد. اما قصه زبیده و شهربانو و قاسم ثانی در خاک ری و اطراف آن که در السنه عوام دائر شده، پس از آن خیالات واهیه است که باید در پشت کتاب رموز حمزه و سایر کتابهای معجوله نوشت، و شواهد کذب بودن آن بسیار است، و تمام علمای انساب متفقند که قاسم بن الحسن (ع) عقب ندارد انتهی کلامع رفع مقامه.

بعضی از ارباب مقاتل گفته‌اند که بعد از شهادت جناب قاسم علیه السلام بیرون شد به سوی میدان عبدالله بن الحسن علیه السلام .

و حمله کرد و چهارده تن را به خاک هلاک افکند، پس هانی بن ثبیت خضرمی بر وی تاخت و او را مقتول ساخت پس صورتش سیاه گشت. و ابوالفرج گفته که حضرت ابوجعفر باقر علیه السلام فرموده که حرمله بن کاهل اسدی او را به قتل رسانید.

مؤلف گوید: که مقتل عبدالله را در ضمن مقتل جناب امام حسین علیه السلام ایراد خواهیم کرد انشاء‌الله تعالی.

و ابوبکر بن الحسن (ع) که مادرش ام ولد بوده و با جناب قاسم علیه السلام برادر پدر مادری بود، عبدالله بن عقبه غنوی او را به قتل رسانید. و از حضرت باقر علیه السلام مرویست که عقیه غنوی او را شهید کرد .

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » وحید اطهری پور ( شنبه 87/10/14 :: ساعت 8:55 عصر )

   1   2   3   4      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

زینب (س)
ادامه مطلب قبل
حضور زنان در عاشورا
بعد از شهادت
مبارزه حضرت ابی عبدالله الحسین (ع) و شهادت آن مظلوم
ادامه مطلب قبل
در بیان وقایع صبح عاشورا و خطبه حضرت
شهادت حضرت اباالفضل العباس (ع)
شهادت جناب ابوالحسن علی بن الحسین الاکبر سلام الله علیه
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 6
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 11469
» درباره من

محرم
مدیر وبلاگ : مدیر وبلاگ[29]
نویسندگان وبلاگ :
وحید اطهری پور[27]

آنان که در عزای حسین نشسته اند کفران نعمت است بهشت آرزو کنند

» آرشیو مطالب
دی ماه 1387

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


» طراح قالب