عاشورا در نگاه اهل سنّت
معاونت پژوهشی مدرسهء عالی امام خمینی، در تاریخ 15/11/1383 نشست علمی ای با عنوان "عاشورا از نگاه اهل سنت" را با حضور استادان و پژوهشگران برگزار کرد.
عاشورا فراتر از یک فرقه
در این نشست حجت الاسلام ناصری داوودی، مدیر گروه تاریخ تشیع پژوهشکدهء سیره، سخن گفت و نهضت عاشورا را یکی از ماندگارترین و پُراثرترین نهضت ها و جریان های تاریخی دانست که فراتر از یک فرقه در طول تاریخ اثرگذار بوده است، بلکه مرزهای فرقه ای مذهبی و حتّی دینی و جغرافیایی را در نوردیده و دانشمندان، علما، سیاستگذاران و اصلاح گران را در خارج جهان اسلام نیز به خود جذب کرده است، مدیر گروه تاریخ تشیع پژوهشکدهء سیره گفت: " علیرغم پندار برخی شیعیان، با نگاهی اجمالی به تاریخ به روشنی دریافت می شود که حادثه عاشورا به هیچ وجه اختصاص به جامعهء شیعه نداشته است. همانطوری که فراتر از جامعه اسلامی نیز اثرگذار بوده است. باید پذیرفت که عاشورا و پاس داشت شهادت سالار شهیدان به عنوان یک مبنا و معیار می تواند گفتمان بین المذاهب باشد".
وی یادآور شد: " عاشورا نه تنها اختصاص به جامعه تشیع ندارد، بلکه می تواند به عنوان مبنای گفتمان و سوژه قابل بحث و معیار و محور مشترک و قابل توجه در میان مذاهب مطرح باشد و مبنای گفتمان بین تشیع و تسنن باشد، زیرا در منابع اصلی حدیثی، تاریخی، رجالی و حتی کلامی اهل سنت به خصوص صحیح بخاری که در نظر اهل سنت بعد از قرآن (مما لاریب فیه) تلقی میشود، احادیث و روایات متعددی نسبت به عظمت و جایگاه امام حسین(ع) از دیدگاه پیامبر اکرم(ص) وجود دارند. در بقیهء کتب صحاح هم احادیثی وجود دارند که می توانند مبنای گفتمان تشیع و تسنن باشند".
سندیّت حادثه کربلا در کتب اهل سنّت
ناصری با استناد به شماری از احادیث صحاح سته گفت: " احادیث حسین منی و انا من حسین از پیامبر اکرم(ص)، "یا الحسن والحسین ریحانتان من هذه الامه" یا حدیث کسا و احادیث متعدد دیگر وجود دارند که شخصیت بیمانند امام حسین(ع) را نشان می دهند و از دیدگاه اهل سنت و بنابر مبنای آنها در حدیث، پیروی از حضرت امام حسین(ع) و محبت آن حضرت و یاری رساندن به ایشان به خصوص در حادثه عاشورا به عنوان یک اصل در میان اهل سنت پذیرفته شده است. این احادیث در صحیح مسلم، سنن ابوداوود و سنن ابن ماجه ترمزی با بیان ها و کمیتهای متفاوت آمده است و در مجموع تردیدی باقی نمی گذارند".
پیام هایی برای بشریت
ایشان، در ادامه، به خطبههایی که دارای پیام هستند اشاره کرد و گفت: "این پیام ها هرگز اختصاص به شیعه ندارند، بلکه شامل بشریت می شوند". وی امر به معروف، نهی از منکر، مبارزه با فساد و تبعیض ، اجرای عدالت و... استفاده از اصول صحیح، پایبندی به اصول و مکتب، استفاده نکردن از وسایل نامشروع مانند ترور برای اهداف مشروع را از جمله مسایلی دانست که شامل جامعه اهل سنت و شیعه می شوند.
حجت الاسلام ناصری افزود: "مصلحان و انقلابیون جهان و متفکران غیر مسلمان مانند گاندی و بعضی از شخصیت های دیگر شرق و غرب، شیفتهء مکتب حسین(ع) ، شخصیت او و عاشورا شده اند. درست است بعضی از منابع و مقاتل مربوط به اهل سنت، به خطبهها نپرداختهاند، ولی بحث علمی و کاملاً مناظرهای میتواند آنها را ملزم به پذیرش این واقعیت ها نمود".
مدیر گروه تاریخ تشیع پژوهشکدهء سیره شخصیت سیدالشهدا (ع) را در منابع اهل سنت یکی دیگر از دستاویزهای گفتمان یاد کرد و گفت: "با قطع نظر از احادیث نبوی(ص)، وقتی شخصیت این بزرگوار را در منابع روایی،تاریخی و رجالی اهل سنت مطالعه میکنید، می بینید بسیاری از صفات که از نظر ما گاهی ممکن است غلوآمیز باشند در منابع اهل سنت وجود دارند که در منابع شیعه کمتر وجود دارند یا از منابع اهل سنت وام گرفته شده اند. خود این امر نیز می تواند منابع گفتمان بین شیعه و اهل سنت باشد".
دیدگاه اهل سنت به عاشورا از لحاظ تاریخی
ناصری داوودی، در ادامه، با اشاره به پیامدها و حوادث خارق العاده همزمان و بعد از عاشورا گفت: " اهل سنت، بیشتر، به آثار و پیامدهای خارقالعاده شهادت امام حسین(ع) و یارانش در منابع تاریخی، روایی، رجالی و مقاتل آنها پرداخته اند، در حالی که شیعیان نپرداخته اند یا به صورت محدود و پراکنده از منابع اهل سنت استفاده کرده اند". وی خاطرنشان کرد: "حوادثی وجود دارند؛ مانند ظاهر شدن حمره آسمانی بعد از شهادت حضرت به مدت ? ماه؛ حتی در بعضی بیابان های عراق و شام و بصره خون باریدن از آسمان و پر شدن خیمه ها از خون که شیعیان آنها را مطرح نکرده اند ولی اهل سنت در منابع خود آورده اند یا مسأله قرائت قرآن توسط رأس بریده سیدالشهدا(ع) در کربلا و کوفه و شام، از زیر سنگهای بیت المقدس همزمان و بعد از عاشورا خون جوشیدن ، یا ابتلای تمسخرکنندگان و قاتلان امام حسین(ع) به عقوبت های دردناک دنیوی، صداها و مرثیه ها و اشعار حتی رثایی شنیدن از جاها و مناطقی که افراد خواننده معلوم نیست و نیز مسلمان شدن تعدادی از مسیحیان با مشاهدهء تلاوت قرآن توسط سر بریده و خواب های عجیب که از که از اصحاب مورد پذیرش اهل سنت نسبت به عاشورا نقل شده است. نمونه های زیادی از این قبیل وجود دارند که عظمت شخصیت امام حسین(ع) را نشان می دهد و دیدگاه اهل سنت را از لحاظ تاریخی نسبت به عظمت این شخصیت بیان می کند؛ بیشتر راویان این گونه حوادث که پیامدهای عاشورا را بیان کرده اند بصرییا شامی بودهاند.
دو رویکرد عاطفی و تحلیلی ـ اجتهادی اهل سنّت به عاشورا
وی حادثهء عاشورا را از دیدگاه دانشمندان اهل سنت نیز بررسی نمود و اظهار داشت: " اهل سنت با توجه به منابع شان با دو رویکرد عاطفی و تحلیلی، اجتهادی به عاشورا نگریستهاند؛ نقطهء عطف رویکرد عاطفی توجه به نفس مظلومیت است. حادثهء عاشورا با توجه به مقام سیدالشهدا(ع) و یارانش و با توجه به این که فرزندان پیامبرند و بعد از نیم قرن چگونه در صحرای کربلا شهید میشوند، با چه جرمی کشته میشوند؟ پیام آنها چیست؟ بر سر فرزندان و زنان آنها چه می آید؟ بر سر اجسادشان چه می آید؟ اینها بعد رثایی حادثهاند که مورد توجه اهل سنت قرار گرفته و به اتفاق عوامل حادثه را محکوم کردهاند و نسبت به آن اظهار اندوه نمودهاند".
وی در تبیین جنبه اجتهادی، تحلیلی گفت: " اکثریت اهل سنت، نسبت به حادثهء عاشورا وقتی با رویکرد تحلیلی و اجتهادی هم برخورد کرده اند، موضع روشنی گرفته اند، به طوری که آن بعد عاطفی را نیز تکمیل کرده اند و جالب است که نقطهء عزیمت و بیتالعزال این موضع گیری اهلسنت مسألهء جواز لعن و عدم جواز لعن یا وجوب لعن یزید و عدم وجوب آن است. دیدگاه بیشتر اهل سنت این است که یزید بعد از واقعه عاشورا و ارتکاب این جنایت بی مانند تاریخی، کافر و واجب اللعن شد". ناصری داوودی در دایرهء آرای اکثریت کسانی که با لعن یزید موافقاند سخن گفت و خاطرنشان کرد: " قبل از این که صاحب نظران اهل سنت وارد معرکه شوند اصلاً لعن بر یزید و محکوم نمودن او و این که به عنوان فرد شمارهء یک در جنایت عاشورا متهم شود از داخل خاندان اموی بروز پیدا کرد".
مسأله لعن یزید از دیدگاه اهل سنّت
وی افزود: "بنابر گزارش های اهل سنت، یزید اعتراف می کند که شایستگی حکومت را ندارد و معاویه خلافت را از دست کسی گرفته که نسبت به او شایسته تر بود. پدر وی نیز به ناحق خلافت را غصب کرد و کسی را که نسبت به خلافت شایسته بود به شهادت رساند. در میان امویان نیز عمربن عبدالعزیز، خوش نام ترین خلیفهء اموی در میان اهل سنت است. وقتی در حضورش یکی از افراد اهل سنت یزید را امیرالمؤمنین خطاب میکند، ایشان دستور میدهد به او ?? تا ?? ضربه شلاق بزنند. در میان خانوادهی اموی، ابوالفرج اصفهانی، یزید را لعن می کند. بعد از او جاحز و قبل از جاحز، از حسن بصری این مسألهء لعن آغاز می شود. میان بزرگان اهل سنت کسانی مثل حسن بصری، ابوحنیفه، عبدالحمید جعفر، ابن عجلان،عمربن جاحز، عبدالقاسم سلیمان طبرانی، قاضی ابوالعلای حنبلی، ابوالقاسم شافعی، محمدبن طلحه دمشقی، عبدالفرج بن جوزی،ابومظفر شمس الدین سبط جوزی،سعدالدین تفتازانی، شمس الدین ذهبی،جلال الدین محمد مولوی بلخی،حمدالله مستوفی، عبدالرحمن بن خلدون،علی بن محمد مالکی، ابن صباغ، عبدالرحمن جامی، فضلالله روزبهانی، خونجی، شمس الدین،ابن حجر و سیوطی از مهمترین شخصیت هایی هستند که لعن یزید را مطرح کرده اند و به صورت علنی یزید را واجب اللعن دانسته اند".
مدیر گروه تاریخ تشیع پژوهشکدهء سیره دربارهء اقلیت مخالفان با لعن یزید اضافه کرد: "عده ای به طور غیر مستقیم مسألهء لعن یا عدم لعن را در قالب تاریخ نگاری مطرح کرده اند. در تاریخ طبری مسألهء لعن به صورت مبهم مطرح شده است. به این صورت که روایات متعددی آورده است؛ صحیح و ضعیف، راست و بلاواسطه یا دروغ و غیر قابل باور. همین طور در طبقات ابن سعد که سردستهء تاریخ نگارانی است که در مورد حادثهء عاشورا دچار انحراف، و تحریف و بدعت هایی شده است. همین ابن سعد مسأله لعن یا عدم لعن یزید را در قالب تاریخ نگاری با بافتن روایات جعلی و متناقض و ارائه این روایات غیر قابل باور مطرح کرده است".
وی ـ در ادامه ـ افزود: " ابن کثیر نیز در البدایه و النهایه در قالب تاریخ نگاری از قرن پنجم و ششم به بعد مشهور است. اولین شخصی که مسأله عدم جواز لعن یزید را مطرح کرده ست،ابوحامد غزالی است.
بعد از او ابوبکر بن عربی مالکی در العواصم من القواصم به صورت بسیار جدی عدم جواز لعن یزید را مطرح کرده است.
ابن خلدون نیز با همهء این که امام حسین(ع) را عادل و امام میداند در عین حال مسألهء شوکت در خلافت را مطرح و به نحو غیر مستقیم از یزید طرفداری می کند".
دیدگاه معاصر و عزاداری اهل سنّت
ناصری داوودی، در پایان، به طرح نظریات معاصران پرداخت و اظهار داشت: "در دوران معاصر نیز همین اکثریت و اقلیت وجود دارند. در میان اقلیت تعدادی را میبینیم که شخصیتی با عنوان استاد دانشگاه کویت کتابی نوشته است به نام برائه یزید بن معاویه من دم الحسین یا کتابی دیگری را یکی از اساتید مصری نوشته است با عنوان: اباطیل یجب ان طمح من التاریخ یا کتابی... مثل تاریخ اسلام دورهء اموی، دورهء عباسی و امم اسلامی را نوشته است و طرفداری از یزید را به عنوان تاریخ نگاری یا حتی بحثهای جامعه شناسی و روان شناسی مطرح کرده است".
وی خاطرنشان ساخت: «ولی در میان معاصران اهل سنت بازهم اکثریت بیش از گذشته طرفدار لعن یزید و طرفدار شهادت امام حسین(ع) و تجلیل از وی میباشند. در رأس آنها سید جمال الدین را جزو اهل سنت یا پذیرفته شده از سوی اهل سنت بدانیم در این باره نظراتی بسیار ظریف دارد که اصلاً اسلام را محمدی الحدوث و حسینی البقا می داند. همین طور مرثیهء بسیار زیبای مصلح دیگر اهل سنت، اقبال لاهوری را داریم که اصلاً حادثهء عاشورا را به عنوان جریانی می داند که به حق ریشه در دوران آدم داشته و از زمان آدم تا خاتم(ص) ادامه دارد. او حادثهء عاشورا را از جهات گوناگونی قابل الگوگیری و تاخاتم ادامه دار می داند".
مدیر گروه تاریخ تشیع پژوهشکدهء سیره ، دربارهء برخورد عملی اهل سنت با حادثه عاشورا، گفت: "در گذشته، اهل سنت نسبت به عاشورا با تجلیل و قدردانی برخورد کرده اند و این میتواند از عواملی مؤثر برای گفتمان بین المذاهب دربارهء عاشورای حسینی باشد. امروزه نیز اهل سنت در جنوب شرقی آسیا، اندونزی،مسألهء تابوت کشان را دارند که کاملاً با فرهنگ ملیشان آمیخته است و آنها را سوگوار نشان می دهد. همچنین است مسألهء نذر، نیت و روزه داری. همین طور در آسیای میانه عملاً سوگواری در گذشته با عنوان عاشورا و عاشوری در میان آنها با عنوان علمهایی مطرح می باشد که نشان می دهد آنها سوگوار هستند". وی افزود: " در قفقاز، شمال آفریقا و در جهان عرب، خاورمیانه و حتی کشورهایی مانند پاکستان و افغانستان در میان اهل سنت و استان های کاملاً سنی نشین، عزاداری موجود است. حتی در دهه های اخیر دشمنان خارجی و بعضی متحجّران در صدد هستند که با این مسأله مبارزه کنند و عزاداری اهلسنت را زیر سؤال ببرند و با آن مبارزه نمایند".
شهادت برخی از جوانان هاشمی
چون از اصحاب کس نماند جز آنکه کشته شده بود، نوبت به جوانان هاشمی رسید، پس فرزندان امیرالمؤمنین علیه السلام و اولاد جعفر و عقیل و فرزندان امام حسن و امام حسین علیهم السلام ساخته جنگ شدند و بایکدیگر وداع کردند.
پس به عزم جهاد قدم جوانمردی در پیش نهاد.
شهادت عبدالله بن مسلم بن عقیل رضی الله عنه:
محمد بن ابوطالب فرموده اول کسی که از اهل بیت امام حسین علیه السلام به مبارزت بیرون شد عبدالله بن مسلم بود و رجز میخواند .
پس کارزار کرد و نود و هشت نفر را در سه حمله به درک فرستاد، پس عمرو بن صبی او را شهید کرد. رحمه الله علیه.
ابوالفرج گفته که مادرش رقیه دختر امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام بوده، و شیخ مفید و طبری روایت کردهاند که عمرو بن صبیح تیری به جانب عبدالله انداخت و عبدالله دست خود را سپر پیشانی خود کرد آن تیر آمد و کف او را بر پیشانی او اندوخت، عبدالله نتوانست دست خود را حرکت دهد پس ملعونی دیگر نیزه بر قلب مبارکش زد و او را شهید کرد.
ابن اثیر گفته که فرستاد مختار جمعی را برای گرفتن زید بن رقاد، و ابن زید میگفت که من جوانی از اهل بیت امام حسین علیه السلام را که نامش عبدالله بن مسلم را تیری زدم در حالیکه دستش بر پیشانیش بود وقتی او را تیر زدم شنیدم که گفت خدایا این جماعت ما را قلیل و ذلیل شمردند خدایا بکش ایشان را همچنان که کشتند ایشان ما را، پس تیر دیگری به او زده شد پس من رفتم نزد او دیدم او را که مرده است تیر خود را بر دل او زده بودم از دل او بیرون کشیدم و خواستم آن تیر را که بر پیشانیش جای کرده بود بیرون آورم. بیرون نمیآمد. وَلَمْ اَزَلْ اَتَضَنَّضُ الأخَر عَنْ جَبْهَتِهِ حَتّی اَخَذْتُهُ وَ بَقِیَ النَّصْل پس پیوسته او را حرکت دادم تا بیرون آوردم چون نگاه کردم دیدم پیکان تیر در پیشانیش مانده و تیر از میان پیکان بیرون آمده. بالجمله اصحاب مختار به جهت گرفتن او آمدند، زید بن رقاد با شمشیر به سوی ایشان بیرون آمد، ابن کامل که رئیس لشکر مختار بود لشکر را گفت که او را نیزه و شمشیر نزنید بلکه او را تیرباران و سنگ باران نمائید، پس چندان تیر و سنگ بر او زدند که بر زمین افتاد پس بدن نحسش را آتش زدند در حالی که زنده بود و نمرده بود.
و بعضی از مورخین گفتهاند که بعد از شهادت عبدالله بن مسلم آل ابوطالب جملگی به لشکر حمله آوردند، جناب سیدالشهداء علیه السلام که چنین دید ایشان را صیحه زد و فرمود: صَبْراً عَلَی الْمَوتِ یابَنی عمومتی.
هنوز از میدان برنگشته بودند که از بین ایشان محمد بن مسلم به زمین افتاد و کشته شد. رضوان الله علیه، و قاتل او ابومرهم ازدی و لقیط بن ایاس جهنی بود.
شهادت محمد بن عبدالله بن جعفر رضی الله عنه:
محمد بن عبدالله جعفر رضی الله عنهم به مبارزت بیرون شد .
پس ده نفر را به خاک هلاک افکند، پس عامر بن نهشل تمیمی او را شهید کرد.
ابوالفرج گفته که مادرش خَوْصا بنت حفص از بکر بن وائل است .
شهادت عون بن عبدالله بن جعفر رضی الله عنه:
قالَ الطَّبَری فَاعْتَوَرَهُمُ النّاسُ مِنْ کُلّ جانِبِ فَحَمَلَ عَبْدُاللهِ بْنِ قُطْنَهِ الطّایّی ثُمَّ النَّبْهانیّ عَلی عَوْنِ بْنِ عَبْدِاللهِ بْنِ جًعْفَر بْنِ اَبیطالبِ رَضِیَ اللهُ عَنْهُمْ. و در مناقب است که عون به مبارزت بیرون شد و آغاز جدال کرد .
پس قتال کرد و سه تن سوار و هیجده تن از پیادگان از مرکب حیوه پیاده کرد، آخرالامر به دست عبدالله به قطنه شهید گردید.
ابوالفرج گفته که مادرش زینب عقیله دختر امیرالمومنین علیه السلام بنت فاطمه بنت رسول الله (ص) می باشد .
(و فی الزیاره التی زاربها المرتضی علم الهدی رحمه الله:)
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَوْنَ عَبْدِاللهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ اَبیطالبٍ السَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ النّاشی فی حِجْرِ رَسُولِ صَلی اللهِ عَلَیِه وَ آلِهِ وَ الْمُقْتَدی بِاخْلاقِ رَسُولِ الله وَ الذّآبّ عَنْ حَریمِ رَسُولِ اللهِ صَبِیّاً وَ الذّآئِدِ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللهِ صَلّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مُباشِراً لِلحُتُوفِ مُجاهِداً بالسُّیُوفِ قَبْلَ اَنْ یَقْوِیَ جِسْمُهُ وَ یَشْتَدَّ عَظْمُهُ وَ یَبْلُغَ اَشُدَّهُ (اِلی اَنْ قالَ) فَتَقَرَّبْتَ وَالمنایا داِنیّه وَ زَحَفْتَ وَالنَّفْسُ مُطْمَئِنَّه طَیّبَه تَلْقی بِوْجِهِکَ بِوادرَ السّهامِ وَ تُباشِرُ بِمُهْجَتِکَ حَدَّ الْحِسامِ حَتَّی وَ فَدْتَ اِلَی اللهِ تَعالی بِاَحْسَنِ عَمَلِ الخ.
و دیگر از شهداء اهل بیت (ع) عبدالرحمن بن عقیل است که به مبارزت بیرون شد .
پس هفده تن از فرسان لشکر را به خاک هلاک افکند، آنگاه به دست عثمان خالد جهنی به درجه رفیعه شهادت رسید. طبری گفته که گرفت مختار در بیابان دو نفری را که شرکت کرده بودند در خون عبدالرحمن بن عقیل و در برهنه کردن بدن او پس گردن زد ایشان را، آنگاه بدن نحسشان را به آتش سوزانید.
و دیگر ... جعفر بن عقیل است رحمه الله که به مبارزت بیرون شد .
پس دو نفر و به قولی پانزده سوار را به قتل رسانید و به دست بشر بن سوط همدانی به قتل رسید. و دیگر عبدالله الاکبر بن عقیل که عثمان بن خالد و مردی از همدان او را به قتل رسانیدند. و محمد بن مسلم بن عقیل رضی الله عنه را ابومرهم ازدی و لقیط بن ایاس جُهنی شهید کرد.
و محمد بن ابی سعید بن عقیل رحمه الله را لقیط بن یاسر جهنی بزخم تیر شهید کرد.
مؤلف گوید: که بعد از شهادت جناب علی اکبر علیه السلام ذکر شهادت عبدالله بن مسلم بن عقیل شد، پس آنچه از آل عقیل در یاری حضرت امام حسین علیه السلام به روایات معتبره شهید شدند با جناب مسلم هفت تن به شمار میرود، و سلیمان بن قته نیز عدد آنها را هفت تن ذکر کرده .
شهادت اولاد امیرالمومنین علیه السلام:
جناب ابوالفضل العباس علیه السلام چون دید که بسیاری از اهل بیتش شهید گردید رو کرد به برادران خود عبدالله و جعفر و عثمان فرزندان امیرالمومنین علیه السلام از مادر خود ام البنین و فرمود:
تَقَّدمُوا بِنَفْسی اَنْتُمْ فَحامُوا عَنْ سّیّدِکُمْ حَتّی تَمُوتُوا دُونَهُ فَتَقَدَّمُوا جَمیعاً فَصاروُا اَمامَ الْحُسَیْنِ عَلَیْه السَّلام یَقُونَهُمْ بِوُجُوهِهْمِ وَ تُحُورِهْمِ.
یعنی جناب ابوالفضل علیه السلام با برادران خویش فرمود ای برادران من جان من فدای شماها باشد پیش بیفتید و بروید در جلو سید و آقایتان خود را سپر کنید و آقای خود را حمایت کنید و از جای خود حرکت نکنید تا تمامی در مقابل او کشته گردید. برادران ابوالفضل علیه السلام اطاعت فرمایش برادر خود نمودند تمامی رفتند در پیش روی امام حسین علیه السلام ایستادند و جان خود را و قایه جان بزرگوار نمودند، و هر تیر و نیزه و شمشیر که میآمد به صورت و گلوی خویش خریدند.
فَحَمَلَ هانیِ بْنُ ثَبیتِ الْحَضْرَمِیِ عَلی عَبْدِالله بْنِ عَلِیّ عَلَیْه السَّلام فَقَتََلَهُ ثُمَّ حَمَلّ عَلی اَخیهِ جَعْفَرَبْنِ عَلِیّ عَلَیْه السَّلام فَقَتَلَهُ اَیْضاً وَرَمی یَزیدُ الاَصْبَحیُ عُثْمانَ بْنَ عَلیّ عَلَیْه السَّلام بِسَهْمٍ فَقَتَلَهُ ثُمَّ خَرَجَ اِلَیْهِ فَاحْتَزَّ رَاْسَهُ وَ بَقَی الْعَبّاسُ بْنُ عَلِیّ قائماَ اَمامَ الْحُسَیْنِ یُقاتِلٌ دُونَهُ وَ یمیلُ مَعَهُ حَیْثُ مالَ حَتَّی قُتِلَ سَلامُ اللهِ عَلَیْه.
مؤلف گوید: این چند سطر که در مقتل اولاد امیرالمومنین علیه السلام نقل کردم از کتاب ابوحنیفه دینوری بود که هزار سال بیشتر است آن کتاب نوشته شده ولکن در مقاتل دیگر است که عبدالله تقدم جست .
پس کارزار شدیدی نمود تا آنکه هانی بن ثبیت حضرمی او را شهید کرد بعد از آنکه دو ضربت مابین ایشان رد و بدل شد. و ابوالفرج گفته که سن آن جناب در آن روز به بیست و پنج سال رسیده بود.
پس از آن جعفر بن علی علیه السلام به میدان آمد .
هانی بن ثبیت بر او حمله کرد و او را شهید نمود. و ابن شهر آشوب فرموده که خولی اصبحی تیری به جانب او انداخت و آن بر شقیقه یا چشم او رسید و ابوالفرج از حضرت باقر علیه السلام روایت کرده که خولی جعفر را شهید کرد.
پس عثمان بن علی علیه السلام به مبارزت بیرون شد .
و کارزار کرد تا خولی اصبحی تیری بر پهلوی او زد و او را از اسب به زمین افکند، پس مردی از بنی دارم بر او تاخت و او را شهید ساخت (ره) و سر مبارکش را از تن جدا کرد و نقل شده که سن شریفش در آن روز به بیست و یکسال رسیده و وقتی که متولد شده بود امیرالمومنین علیه السلام فرموده بود که او را به نام برادر خود عثمان بن مظعون نام نهادم.
مؤلف گوید: عثمان بن مظعون (بظاء معجمه و عین مهلمه) یکی از اجلاء صحابه کبار و از خواص حضرت رسول صلی الله علیه و آله است و حضرت او را خیلی دوست میداشت و بسیار جلیل و عابد و زاهد بوده به حدی که روزها صائم و شبها به عبادت قائم و جلالت شأنش زیاده از آنست که ذکر شود، در ذی الحجه سنه دو هجری در مدینه طیبه وفات کرد، گویند او اول کسی است که در بقیع مدفون شد. و روایت شده که حضرت رسول صلی الله علیه و آله بعد از مردن وی او را بوسید، و چون ابراهیم فرزند آن حضرت وفات کرد فرمود ملحق شو به سلف صالحت عثمان بن مظعون.
سید سمهوری در تاریخ مدینه گفته: ظاهر آنست که دختران پیغمبر صلی الله علیه وآله جمیعاً در نزد عثمان بن مظعون مدفون شده باشند زیرا که حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله در وقت دفن عثمان بن مظعون سنگی بالای سر قبرش برای علامت گذاشت و فرمود به این سنگ نشان میکنم قبر برادرم را و دفن میکنم در نزد او هر کدام که بمیرد از اولادم انتهی.
شهادت ابوبکر بن علی علیه السلام:
اسمش معلوم نشده، مادرش لیلی بنت مسعود بن خالد است و در مناقب گفته که به مبارزت بیرون شد .
و پیوسته جنگ کرد تا زجربن بدر و به قولی عقبه غنوی او را شهید کرد ره و از مدائنی نقل شده که کشته او را در میان ساقیهای یافتند و ندانستند چه کسی او را به قتل رسانید. سید بن طاوس ره روایت کرده که حسن مثنی در روز عاشورا مقابل عمویش امام حسین (ع) کارزار کرد و هفده نفر از لشکر مخالفین به قتل رسانید و هیجده جراحت بر بدنش وارد آمد روی زمین افتاد، اسماء بن خارجه خویش مادری او، او را به کوفه برد و زخمهای او را مداوا کرد تا صحت یافت پس او را به مدینه حمل نمود.
شهادت طفلی از آل امام حسین علیه السلام:
ارباب مقاتل گفتهاند که طفلی از سراپرده جناب امام حسین علیه السلام بیرون شد که دو گوشواره از دُرّ در گوش داشت و از وحشت و حیرت به جانب چپ و راست مینگریست و چندان از آن واقعه هولناک در بیم و اضطراب بود که گوشوارههای او از لرزش سر و تن لرزان بود. در این حال سنگین دلی که او را هانی (لعین) ابن ثبیت میگفتند بر او حمله کرد و او را شهید نمود. و گفتهاند که در وقت شهادت آن طفل شهربانو مدهوشانه به او نظر میکرد و یارای سخن گفتن و حرکت کردن نداشت.
لکن مخفی نماند که این شهربانو غیر والده امام زین العابدین علیه السلام است چه آن مخدره در ایام ولادت فرزندش وفات کرد. و ابوجعفر طبری شهادت این طفل را به نحو ابسط نوشته و ما عبارت او را به عینها در اینجا درج میکنیم:
رَوی اَبُوجَعْفَرِ الطَّبَریُّ عَنْهُشام الْکَلْبِیّ حَدَّثَنی اَبُو هُذَیْلٍ رَجُلٌ مِنَ السَّکُونِ عَنْ هانِی بْنِ ثَبیتِ الْحَضْرَمِیّ قالَ رَاَیْتُهُ جالِساً فی مَجْلِسِ الْحَضْرَ میینَ فی زَمانِ خالِدِبْنِ عَبْدِاللهِ وَ هُوَ شَیْخٌ کَبیرٌ قالَ فَسَمُعْتُهُ وَ هُوَ یَقُولُ کُنْتُ مِمَّنْ شَهِدَ قَتْلَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ قالَ فَوَاللهِ اِنّی لَواقِف عاشِرُ عَشَرَه لَیْسَ مِنّا رَجُلٌ اِلاّ عَلی فَرَسٍ وَ قَدْ جالَتِ الْخَیْلُ وَ تَصَعْصَتْ اذِخَرَجَ غُلامٌ مِنْ الِ الْحُسَیْنِ عَلَیْه السَّلام وَ هُوَ مُمْسِکُ بِعُودٍ مِنْ تِلْکَ اَلابْنِیَیِه عَلَیْه ازارٌ وَ قَمیصٌ وَ هُوَ مَذْعُورٌ یَلْتَفِتُ یَمیناً وَ شِمالاً فَکَانّی اَنْظُرُ الی دُرَّتَیْنِ فی اُذُنَیْهِ تُذَبْذَبانِ کُلَّما الْتَفَتَ اِذْ اَقْبَلَ رَجُلٌ یَرْکُضُ حَتّی اِذادَنی مِنْهُ مالَ عَنْ فَرَسِه ثُمَّ اقْتَصَدَ الْغُلامُ فَقَطَعَهُ بِالسَّیف قالَ هُشامُ قالَ السَّکُونّی هانی بْنِ ثَبیت هُو صاحب الغُلام فَلَمّا عُتِبَ عَلَیْه کَنّی عَنْ نَفْسِهِ.